کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : حسن ثابت جو     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن     قالب شعر : غزل    

آمده‌ام به كوی تو گـریه كـنان ابالحسن            سوخته از آتش تو روح و روان ابالحسن
علی دوّم حـسین، نامِ تو زین العـابـدین            ماتم تو زده شرر بر دل و جان ابالحسن


سید ساجدین تویی، زینت اهل دین تویی            نالۀ وقتِ سـجده‌ات بُرده تـوان ابالحسن
کرب و بلا و کوفه و شام بلا مصیبتت            پای عزا و ماتمت اشکِ جهان ابالحسن
خفته كنار مـادری، كنج بقـیعِ خاكی‌ات            اذن زیـارتی بـده، بر هـمگـان ابالحسن
کاش شود زیارتت نصیب عاشـقـان تو            حسرتِ قبر تو شده بغضِ نهان ابالحسن
در این شب شهادتت دل به مدینه می‌رود            جمله به یادِ مدفـنت سینه زنان ابالحسن
روح تمام حاجیان، صحنِ وجودِ زائران            بعد زیارت شما، گـشته جـوان ابالحسن
گر كه نشد نصیبِ من، دیدنِ قبرِ بی‌چراغ            وقت قیامتم كه شد، از تو امان ابالحسن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

علی دوّم حـسین، نامِ تو زین العـابـدین            ماتم تو شده شرر بر دل و جان ابالحسن

مدح و شهادت امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

همـراه عـمـه، پـا به پـایِ کـربـلا بودی            بعدِ عـمـو، مشکـل گـشایِ کـربلا بودی

می‌سوختی در تب ولی تاریخ آورده‌ست            مـثـل پــدر؛ دارالـشـفـایِ کـربـلا بـودی


قنداقه، معجر، علقمه، گودال، تل، آتش            مجـموعـه‌ای از داغ های کـربـلا بودی

با خـطـبه‌ای کـوبـنده مثل کـوه پـابـرجا            ناجی شدی! رمـز بـقـایِ کـربـلا بـودی

هم روضه‌خوان، هم گریه‌کن، هم سینه‌زن، قطعاً            عـینی‌ترین صاحب عـزایِ کـربلا بودی

تـو یک عـلی بن الحـسین بنِ عـلی امّا؛            صـد کـربـلایِ کـربـلایِ کـربـلا بــودی

یک بغضِ سی ساله گلوگیرِ تو شد بسکه            هر لحظه در حال و هوایِ کربلا بودی!

: امتیاز

مدح و شهادت امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

سـر می‌گـذارم بر سـر دیـوار روضه            وقـتـی که می‌افـتم به یـاد یـار روضه

عرض ارادت می‌کـنم بر آن مسیحـی            که روی دوش خود گرفته دار روضه


مصداق کل یوم عاشوراست این مرد            او شاهدی زنده است در اشعار روضه

زخـمـی قـدیـمی از در و دیـوار دارد            آزرده او را واژۀ مـســمــار روضــه

سی سال اشک و هق هق و ذکر مصیبت            در چشم او شد زندگی سرشار روضه

بیـمـاری کـربـبـلایش مـصـلحـت بـود            بـیـمـار بـوده او ولی بـیـمـار روضـه

هر شب به روی سفره‌اش با دیدن آب            می‌کرد با خـون جگـر افـطار روضه

هر جا که ذبحی را کنارش سر بریدند            افــتـاد یـاد مـقــتـل غــمــبـار روضـه

بابای مظـلـوم مرا لـب تـشـنه کـشـتـند            وقـتی که شمر نحـس شد آوار روضه

خـیلی خجـالت می‌کـشـم از عـمـه‌هایم            از ازدحــام کــوچـه و بـازار روضـه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

بی‌معجری‌ها یک طرف، از یک طرف هم            گـوش رقیه، غـارت گـوشوار روضه

زبانحال امام زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دست بردم به گـلـو حنجـرت آمد یادم            سر تکان دادم و بر نی سرت آمد یادم

یا بُنیَّ…چقدر مادر تو گفت و گریست            دم گـــودال دم مــــادرت آمـــد یـــادم


هر زمان آب کسی داد به دستم فـوراً            لـب خـشـکـیــدۀ آب آورت آمـد یــادم

چـشـمم افتاد به قـد خم یک مادر پیـر            بـی‌هــوا قــد خـم دخـتـرت آمـد یــادم

مادری کودک خود ناز و نوازش می کرد            هم ربـاب تو و هم اصغـرت آمـد یادم

خواهرم داشت روی دوشم عبا می‌انداخت            داغ تـشـیـع عــلـی اکـبـرت آمـد یـادم

حرف گودال شد و آب شد از غم جگرم            روی تل، دست به سر خواهرت آمد یادم

لحظه‌ای خشک نشد در غم تو دیدۀ من            گـریه‌ها کـردم و چـشم ترت آمد یـادم

: امتیاز

ترجمه ای از خطبۀ حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

مـن از نـواحـی «الـلـهُ نـور» مـی‌آیـم            مـن از زیـارت سـر در تـنـور می‌آیـم

مـن از مـشـاهـدهٔ مـسـجـدالـحـرام وفـا            من از طـواف حـریـم حـضـور می‌آیم


درون سیـنه‌ام، اشـراق وادی سیـناست            مـن از مـجـاورت کــوه طـور مـی‌آیـم

سفیر گـلـشن قـدسم، همای اوج شـرف            شکـسـته بـال و پر، اما صبـور می‌آیم

هـزار مـرتـبه نزدیک بود جـان بـدهم            اگــرچـه زنــده ز آفـــاق دور مـی‌آیــم

مسافـرم من و گـم کرده کـوکب اقـبال            نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقـبال

ضـمـیر روشـنـم آئـیـنـهٔ فـریـبـایی‌ست            و نقش خاطر من آنچه هست، زیبایی‌ست

سـرود درد به احـوال خـسته می‌خوانم            نـماز نـافـلـه‌ام را، نـشـسـته می‌خـوانـم

ز بـاغ با خـود، عـطـر شکـوفه آوردم            پیام خـون و شرف را به کـوفه آوردم

سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز            صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز

چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم            به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم

به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند            سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند

مـیـان آن هـمـه خـاکـسـتر فـرامـوشـی            صدای زنگ جرس‌ها، گرفت خاموشی

چو من به مردم پیمان‌شکن، سخن گفتم            صدا صدای علی بود، من سخن گـفـتم

هلا جماعت نـیـرنگ‌باز، گـریـه کـنید            چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید

اگر به عرش برآید خروشِ خـشم شما            خداکـند نشود خشک، اشک چشم شما

شما که دامن حق را ز کف رها کردید            شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید

شما که سـبـزهٔ روئـیـده روی مُـردابید            شما که دشمن بـیـداری و گران‌خوابید

شما ز چـشـمهٔ خـورشید دور می‌مانید            شـما بـه نـقــرهٔ آذیـن گـور مـی‌مـانـیـد

شـمـا که روبـروی داغ لالـه اِسـتـادیـد            چه تحفه‌ای پی فـردای خود فرستادید؟

شما که سست نهادید و زشت رفـتارید            به شعـله شعـلهٔ خـشـم خـدا گـرفـتـارید

عذاب و لعـنت جاوید مستحَقّ شماست            به‌جای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست

شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید            شـما که دامن خود را به نـنگ آلـودید

دریغ، این شب حسرت سحر نمی‌گردد            به جـوی، آبـروی رفـتـه بـرنـمی‌گردد

به خون نشست دل از ظلم بی‌دریغ شما            شکست نخل نبوّت به دست و تیغ شما

شما که سیـد اهـل بـهـشت را کـشـتـیـد            چراغ صاعـقـهٔ سرنـوشت را کـشـتـید

گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه            چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله

به جای سود ز سودای خود زیان بُردید            امید و عـاطـفه را نیـز از میان بـردید

شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خورده‌ست            کجا شمیم وفا بر مشامتان خورده‌ست؟

شما که در چـمن وحی آتـش افـروزید            در آتـشی که بر افـروخـتـید می‌سوزید

چه ظلم‌ها که در آن دشتِ لاله‌گون کردید            چه نازنین جگری از رسول، خون کردید

چه غنچه‌ها که دل آزرده در حجاب شدند            به جـرم پرده‌نـشـینی ز شـرم آب شدند

از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون            زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون

فضا اگر چه پر از ناله‌های زارِ شماست            شکـنجه‌های الـهی در انتـظار شماست

مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد            کسی به یاری‌تان، قد علم نخواهد کرد

شمـیم رحمت حق بر مشامـتان مَرِساد            و قـال عَـزَّوَ جَـل: رَبّـکُـم لَبِـالـمِـرصادِ

سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد            کـبـوتـر دلـم از شـوق دیـدنـش پـر زد

: امتیاز
نقد و بررسی

در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

مـن از نـواحـی «الـلـهُ نـور» مـی‌آیـم            مـن از زیـارت سـر در تـنـور می‌آیـم

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام ورود به کوفه

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

سلام ای شهر کوفه شهر حـیدر            مـنـم بـنـت عـلی و بـنت کـوثـر
بـه کـوی و بـرزن تـو آشـنــایـم            زمـانـی بـوده در ایـنجـا سـرایـم


حـریم من در اینجا محـتـرم بود            سـرای زیـنـبی کـوی کـرم بـود
عــلـی بــابــای مـن آقــای امـت            زمانی کـرده در اینجا حکـومت
تو حق داری که نشـناسـیم کوفه            دلـیـلـش می‌کـنـم تـفـهـیـم کـوفـه
بـدان ایـن مـردم تـو بـی‌وفـایـنـد            به ظاهر حق پرست، از حق جدایند
حـسـین فـاطـمه دعـوت نمـودند            ولـی پـشـت و پـنــاه او نـبـودنـد
حـسیـنم ماند و خـیل دشـمـنانش            حـسـیـنم مـاند و جـمع کاروانش
زمـین کـربـلا مـحـشـر بـپـا شـد            جدال شـرک و اصحاب خدا شد
بپا شد جـنـگ خـونـین، نابـرابر            زما هفـتاد و دو، زانسوی لشگر
به عـاشـورا شدم غرق مصیبت            نصیبم شد غم و اندوه و حسرت
به ضرب تیغ کینِ مردمی پست            عزیزان خـودم را دادم از دست
ز گـلـهــای گــلـسـتــان خــدایـی            نـصـیـبـم شـد غم و درد جـدایی
لب تـشـنه حسـیـنم سـر بـریـدنـد            تن صد پاره‌اش در خون کشیدند
به یکـروزه شدم بی‌یـار و یـاور            مـیـان لـشـگـر خـصـم ستـمـگـر
جـدا سـر از تن جـیـش خـدا شد            سـر آلالـه‌هـا بــر نــیــزه‌هـا شـد
غروب روز عاشـورا و غـارت            جـسارت‌های دشـمـن با اسـارت
به یـکـروزه خـمـیـده قـامـتم شد            شـبـیـه پـیـر زالی صـورتـم شـد
کـنـون آورده‌انـد مـا را اسـیـری            به شهـری که علی کرده امیری
برایت کوفه این همواره ننگست            به قلب مردمان تو شرنگ است
شـریـک قـتـل گـل‌های بـتـولـیـد            به محـشـر شرمـساران رسولـید

: امتیاز

زبانحال دختر سیدالشهدا علیه‌السلام در خروج از کربلا

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ما را نـمانـده است دگر وقت گـفـتگـو            تا درد خویش با تو بگـوئـیم مو به مو

از خار،  گرچه گِرد حرم پاک کرده‌ای            تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو


خون، گوشواره‌ها زده بر گـوشهایمان            صد بغض مانده جای گـلـوبند در گـلو

تنـهـا گـذاشـتـیـم تـنـت را و مـی‌رویـم            اما سـر تو هـمـسفـر ماست کـو به کو

بی‌تـاب نیـسـتیم... خـداحـافـظت پـدر!            بی‌آب نیـسـتـیم ...خـداحـافـظت عـمـو

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

سایۀ رأس تو تا بـر سرم ای یار افتاد            آسمان از غم تو بر سرم ای یار افتاد

لشکر کـوفه ببین بر غم من می‌خندند            گل افـسردۀ تو بین دو صد خار افـتاد


تا که هجده سر ببریده به نی دیدم من            یـادم از عـمـر کـمِ مـادر بـیـمار افـتاد

کوفیان رأس تو را بر سر نیزه بستند            ولی ازغصه دگر، قلب من از کار افتاد

از تو ای یار چه پنهان که دو چشمم تار است            هیچ دانی که چو روزم، به شب تار افتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ۵/۱۲۱؛ أمالی مفید ۳۸/۳۶۷؛ اللهوف ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ۴/۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ۲/۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ۲۰۹؛ جلاءالعیون ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ۴۸۵؛ قمقام ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ۲۹۹؛ مقتل جامع ۲/۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

کوفیان بر من و بر گریۀ من می‌خندند            گل افـسردۀ تو بین دو صد خار افـتاد

همۀ شهر به من طعنه زنان می‌گویند            گـذر دخـت عـلی بر سـرِ بـازار افتاد

چادرم پاره شد از بس که به من سنگ زدند            تا که دید از سر نی، رأس علمدار افتاد

ورود کاروان اسرای اهل بیت به کوفه ( مدح و مرثیۀ حضرت زینب)

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مسدس

بازار کوفه از چه رو در ازدحام است            زخـم زبـان بر زخم کهـنه الـتـیـام است
بازار کوفه صف به صف استاده بودند            از بهر دیدار کدامین صف به بام است


یـک کـاروان از کـربـلا آمـد بـه زاری

پــژمـرده دیـدم گـلـشـن و بـاغ بـهـاری
یک زن شبیه هاجر و مریم، نه، زهراست            با دست بسته قـد خـمیده زار و تنهاست
در عـین تـنهـایی به متثـل کـوه محـکـم            این دخـتـر آزاده؛ دخـت شاه بطحـاست
آتـشـفــشـان قـهــر بـا خـصـم خــدا شـد

هـرچـه بلا دیـده به راه حـق رضـا شد
با هر نگاهش خصم را در لرزه انداخت            دین را دوباره با نگاه خویش می‌ساخت
هستی خود در راه هستی آفـرین باخت            در کورۀ صبر و رضا مردانه بگداخت
زینب یـگـانـه پـاکـبـاز عـشـق و ایـثـار

تـیغ زبانش گـشته بر دشـمن شـرر بار

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روزگـار خوشم ای یار نظر شد دیدی            باز هم زینب تو خون به جگر شد دیدی

سر و سامان مرا دست به دستش کردند            کـیـسۀ لشگـر کـوفه پُـر سر شد دیـدی


 یک نفر گفت بریزید و غـنیمت ببرید            خـیمۀ سوخـته‌ام زیر و زبـر شد دیدی

مثل شال کمرت خـیمۀ من غـارت شد            دور تا دور من و تو چه خبر شد دیدی

بعد یک عمر قیام شب من ریخت بهم            مشـکـل نـافـلـه‌ام درد کـمـر شد دیـدی

خـیـز بر نـاقـۀ عـریـان بـبـرندم کـوفه            بی‌تو ای هـمسفرم وقت سفر شد دیدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده یا حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

مثل شال کمرت معجر من غـارت شد            دور تا دور من و تو چه خبر شد دیدی

گریه کردم چقـدر! چادر من را بدهـید            خواهـرت دربه در چند نفـر شد دیدی

بیت زیر به جهت انتطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد

شـتـر لـنـگ مهـیـاست که راهـم ببـرد            بی‌تو ای هـمسفرم وقت سفر شد دیدی

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

صد هزاران روضه داری بیشتر سرّ مگو            حق در آغوش تو گریان و تو در آغوش او

سجده‌ای با صورت از زین کرده‌ای در قتلگاه            هم تیمم کرده‌ای با خاک هم با خون وضو


خون اصغر را کشیدی روی صورت بارها            آیۀ تطهـیر را تفـسیـر کردی مـو به مو

کل ذرّات فـلک حـیرت زده محـو توأند            تو میان قـتـلگه با ذات خود در گـفـتگو

بسکه مستی کرده‌ای در عین وحدت با خدا            تا قیامت عالم از دست تو می‌گیرد سبو

چشم‌های زینبت را کاش می‌بستی حسین            قبل از اینکه او شود با پیکر تو روبرو

ساربان با یازده انگشت رفت از کربلا            این هم از تأویل خونین حسین از تنفـقو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب حذف شد

از قفا آن بی‌مروت قصد دارد نقطه چین            کار را دشـوار کـرده بـوسۀ زیـر گـلـو

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

هر طرفی که می‌روم در سرمن هوای تو            هست ضیاء دیده‌ام رأس ز تن جدای تو
بر دلـم آتشی شده آنچه به قـتلگه گذشت            خنجر کین شمر دون قطع سر از قفای تو


پیکر پاره پاره‌ات نقـش زمین رها شده            زینت دوش مصطفی این نبود سزای تو
دشت بلا چو آمـدم دور وبرم محـارمـم            حال برون روم زآن بی‌تو و اقربای تو
قامت من کمان شده در غمت ای عزیز جان            خاطـرم آید هردمی روی خـدا نمای تو
قلبم اسیر عشق تو، جسمم اسیر دشمنت            مرگ مرا رها کند از غـم جانفـزای تو
همچـو اسـیر می‌روم شهـر امارت پـدر            غـم زده خواهـرت بود ملتمس دعای تو
چـشم بـبند روی نی بر من و تازیـانه‌ها            دیـدن ظلم جـانـیان سخـت بود برای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

همچـو اسـیر می‌روم شهـر امارت پـدر            غـمرده خواهـرت بود ملتمس دعای تو

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای سر بریده بال و پرم را نگـاه کن            داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن

پا شـو کمک بده که سـوار شتـر شوم            نا محـرمـان دور و بـرم را نگـاه کن


با شمر و حرمله طرف کوفه میروم            برخـیز هـمسـفـر سـفـرم‌ را نگاه کن

رفـتـم پـی لـبـاس تـو امـا مـرا زدنـد            بر روی گـونه‌هـام ورم‌ را نگـاه کن

عباس را بگو که زمین خورد زینیت            حـالا کــبـودی کـمـرم را نـگـاه کـن

ای آفـتـاب کـم‌ به تـن دلـبـرم بـتـاب!            ای آفـتـاب چـشـم تـرم را نگـاه کـن!

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

حال که ای هـمسـفـر، بی‌تو سفـر می‌کنم            زاد ره خـویش را، خـون جـگـر می‌کـنم

تـیره کـنم صبـح را، شعـلـه زنم شـام را            ز آنکه شب خویش را، بی‌تو سحر می‌کنم


بی‌کفن و چاک چاک پیکر تو نقش خاک            چاک بـدل می‌زنـم خـاک به سر می‌کـنم

من که ز آغـاز عـمر بی‌تو نکردم سفـر            خیز و نگه کن ببـیـن با که سفـر می‌کنم

هر قـدمـم می‌زنـنـد، نـام تـو را مـی‌بـرم            هر طرفـم می‌کـشنـد، بر تو نظـر می‌کنم

هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم            در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم

گـر بـگـذارد عــدو لـحــظـه‌ای آسـوده‌ام            زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم

ای پـسر مـادرم من نه تو را خـواهـرم؟            مثل تو پـیـش بـلا سـیـنـه سـپـر می‌کـنـم

گفته «میثم» به خلق، سوز دگر می‌دهد            روز جـزا مـن به او، لـطف دگر می‌کنم

: امتیاز

مصائب شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اشکی مرا به شامِ مصیبت نمانـده است            چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است
ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود            هر چند جانِ عرضِ ارادت نمانده است


ما را بـبـخـش زنـده اگر مـانـده‌ایـم بـاز            گرچه نفَس گرفته و طاقـت نمانده است
ما خـسته‌ایم خسته‌تر از ماست دخـترت            حالا که خیمه‌ای شبِ غارت نمانده است
ما خسته‌ایم خسته‌تر از ماست خواهرت            او مانده است حیف که قوَت نمانده است
ما خـسـته و رُبـاب ولی خـسته‌تـر زِ ما            عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است
در علقـمه سپاهِ حـرم مانـده رویِ خاک            چیزی چرا از آنهمه قـامت نمانده است
من کـربـلا رسیـدم و دیـدم غـروب شد            چیزی به غیرِ رختِ اسارت نمانده است

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

یا اخا شام غـریـبان تو، حـالم زار است            اینهمه کودک و، تنها چه کنم، دشوار است
آتـش از خـیـمه چو می‌رفت به بالا دیدم            خواهرت بین حرم، یاد در و دیوار است


در نـبـود تـو و عــبـاس، حــرم آل الـلـه            دست بـسته شـده راهی سر بـازار است
هـمه اطـفـال تـو با دیـدۀ تـر خـوابـیـدنـد            همه خوردند کتک چون حرمت بی‌یار است
خـار از پای عـزیزان تو بیـرون کـردم            عمّه بودن به خدا دردسرش بسیار است
یکنفر پشت حرم گریه و زاری می‌کرد            وای از حال رباب تو، دلش خونبار است
سینه‌اش گشته پُر از شیر ز یک جرعۀ آب            همسرت بی‌علی اصغر شده و بیمار است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و رعایت ادب در گفتار با اهل بیت تغییر داده شد،

یا اخا چـشم تو روشن که نـوامیس تو با            دست بـسته شـده راهی سر بـازار است

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

از سر دخـتر تو چـادر و معـجـر بردند            دور ناموس تو ای وای پر از انظار است

ترسیم حالات حضرت رباب در شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : روح الله گائینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

باز در خلـوت خود شام غـریبان دارد            چـشم‌هایش خـبر از بـارش باران دارد

بیخود از خود شده و نادعلی علی سر داده            مثل هـاجر به خـدا سر به بیـابان دارد


شیر در سیـنۀ زخـمی رباب آمده است            او که از بعـد عـلی حال پـریشان دارد

لای لایش همۀ کـرب و بلا را پُـر کرد            لای لایـش خـبـر از داغ فـراوان دارد

لب به هم می‌زد و جانش همگی بر لب بود            بعد از این تا دم مرگ ناله و افغان دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و عدم رعایت ردیف شعر تغییر داده شد

لب به هم می‌زد و جانش همگی بر لب بود            باز هم با هـمۀ تـشنگی‌اش خـندان بود

ارسال سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام به کوفه ( خروج اهل بیت از کربلا)

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌برد شب روی دستانش سر خورشید را            در فـلق جا می‌گذارد پیکـر خورشید را

یک بیابان زخم در راهست و با خود می‌کشد            روی خارستانی از غم دختر خورشید را


کـاروان خـسته‌ای بر شانه‌هایش می‌برد            بـار سنـگـیـن قـیـام بـاور خـورشـیـد را

سنگهای جهـل کوفه کی تحـمل می‌کند؟            روی بـام نی طلـوع دیگر خـورشید را

حـلـقۀ زنجـیـرهـاشان هـم ندارد قـدرتی            تا ببـنـدد دست اعجـاز آور خورشید را

شام از یادش نخواهد بُرد حتی لحظه‌ای            تیغ رعدآسای لحن خـواهر خورشید را

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در عصر عاشورا

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

می‌بـیـنم از نسـیم سـبک‌تـر شده تـنت            از بسکه تکّـه تکّـه مکـرر شـده تنت
با سی هـزار حرمـله تنها شدی و بعد            تصویر چـند تا علی اصغـر شده تنت


دل‌کـند می‌شـوند مگـر از تو نـیـزه‌ها            بـر دست‌های نـیـزه کـبـوتر شده تنت
هرگز کسی به ارباً و اربایی تو نیست            بـدتـر ز پیـکـر عـلی اکـبـر شده تنت
دورت هزار نیزۀ وحـشی کـمین زده            در کـیـنـه‌زار حـمزۀ دیگـر شده تنت
تا هر قـبیله مشق نـویسد به پـیکـرت            چون صفحه‌های پـارۀ دفـتر شده تنت
یک ضربه نه دو ضربه نه وقتی که ضربه‌ها            رأس دوازده شـده بـی‌سـر شـده تـنت

: امتیاز

ترسیم وقایع و مصائب در غروب روز عاشورا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مـادری گـفت بُـنیَّ؛ غـزلی ریخـت بهم            و ردیف " سر " اولاد علی ریخت بهم

خواهـری که قـد و بـالای بـرادرهـایش            هـمۀ دلخـوشی‌اش بود، ولی ریخت بهم


نیـزه‌ای آمـد و پهـلوی اذان گـوی حـرم            وسط جلـوۀ " خیر العـملی " ریخت بهم

زهر این حادثه آنقـدر مذاقـش تلخ است            طعم شیرینی " احلی عسلی " ریخت بهم

حنجری کوچک و آنجا که عرب تیر انداخت            بار معـنایی ضرب الـمثـلی ریخـت بهم

بـدنی ریخت بهـم، پیـرهـنی ریخت بهم            مادری گفـت "بُنـیَّ" غــزلی ریخت بهم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گـذر نحـس سـه شـعـبه که به دریا افتاد            ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم

مصائب شام غریبان سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امشب به آسمان حـرم یک ستاره نیست            جز صبر بر بنات علی راه چاره نیست

دیشب عـلـی اکـبـر اذان گـفت در حـرم            امـشـب مـؤذّن نـبـوی در مـنـاره نیست


دیشب رقـیه در بر اربـاب نـشـسته بود            امشب به گوش نازک او گوشواره نیست

دیشب کـشـید بر سر قـاسم سـریه دست            امشب یتـیم خـویش ببـیـند دوباره نیست

دیشب به خـیـمه بود ابوالفـضل پاسـدار            امشب نگـاهـبان حـرم آن سواره نیست

دیشب ز شیر خواره خجل بود مادرش            امشب علی کجاست که در گاهواره نیست

دیشب رباب شیر ز فرط عطش نداشت            امشب که شیر هست چرا شیرخواره نیست

داغی گـذاشت تـیـر فـلـک بر دل رباب            در سینه مخفی است غمش آشکاره نیست

گـویـد به فـکـر آب نـباش اصـغـرم بـیا            این ما و این فرات کسی در کناره نیست

زینب کنار خـیـمۀ سوزان نشـسته است            در منظرش به جز بدن پاره پاره نیست

مانده به گوش صوت حسینش که رفت و گفت            در راه عشق حاجت هیچ استخاره نیست

زهـرا عزا به منزل خـولی گرفته است            بهـر شهـید بهـتر از این یـادواره نیست

در زیر تشت رأس حـسین خاک بر سرم            کردم اشـاره‌ای مگـر اهل اشـاره نیست

مـرغـان کـربلا به شهـیـدان گـریـسـتـند            بس کن "کلامیا"دلت از سنگ خاره نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دیشب رباب شیر به پستان خود نداشت            امشب که شیر هست چرا شیرخواره نیست

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تحریف وقایع عاشورا؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج یات و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

کنج و تنور و رأس حسین خاک بر سرم            کردم اشـاره‌ای مگـر اهل اشـاره نیست